![وبلاگ همسفران نمایندگی رودکی](http://up.c60.ir/repository/30618/%D8%A2%D8%B0%D8%B1%20%D9%85%D8%A7%D9%87/Capture%20%285%29.jpg)
به نام قدرت مطلق الله
هفتهی کمک راهنما است، همان شال نارنجیکه وقتی برای اولین بار در اوج ناامیدی و ناراحتی وارد کنگره میشوی به تو میگویند؛ از روی حست یکی از شال نارنجیها را انتخاب کن!
کسی که وقتی وارد گروههای دایرهای شکل به اسم لژیون میشوی و با یک حس عجیبی برگهی مشاور خود را به او میدهی. اوایل حرفهایش برات عجیب است، به خودت میگویی؛ وسط اعتیاد و رنجی که من میکشم چه میگوید؟ ناباورانه به حرفهایش گوش میدهی.
میگوید: من هم مثل تو بودم، نگاهش میکنی و باورت نمیشود. به خودت میگویی؛ اگر مثل من بوده، پس چرا میخندد؟ مگر این اوضاعی که من دارم، جوری هست که دوباره بخندم؟
به خودت میگویی:
نه بابا! الکی میگوید، اصلا دوران من را تجربه نکرده؛ اما زمان چیز عجیبی است، کمی
که میآیی و میروی، میفهمیرنجهایی که تا دیروز خودت تنهایی به دوش میکشیدی، حالا
همین
شال نارنجیمهربان هست که نگران توست، غریبهای که از خوشحالی تو هزار برابر
بیشتر از تمام آشناهایی که تا حالا داشتی خوشحال میشود و از رنجت درد میکشد.
هفته
کمک راهنما است، دوست داشتم، ساده بگویم؛ راهنمای عزیزم، تو نه مادرم بودی، نه
خواهرم و نه حتی دوستم، تو راهنمایم بودی، مقامیبالاتر از همهی اینها. گاهی برای
بعضی آدمها و کارهایشان کلمهای پیدا نمیکنی، من هم خیلی تلاش کردم، کلمهای پیدا
کنم که شأن و جایگاه راهنما را نشان بدهد؛ اما نبود. فقط میتوانم بگویم؛ اگر ما همسفران
هنوز نفس میکشیم، هنوز آسمان برایمان آبی است و دوباره توانستیم بخندیم، فقط و فقط
به خاطر تلاشها و زحمتهای راهنمایمان است.
هفتهی
کمک راهنما را به زیباترین رنگ دنیا، یعنی نارنجی به تمام
شال نارنجیها تبریک میگویم.